من احساس میکنم خنگ شدم چون این ترم از اول درس خوندم ولی هم چنان الان فکر میکنم کاش بیشتر وقت میذاشتم برای گوارش در حالی که واقعا وقت گذاشتم! اما به احتمال زیاد به خاطر اون یک هفته ایه که فکر میکردم بیشتر وقت دارم ولی فهمیدم در حقیقت ندارم. نمیدونم اصلا فقط انگشتامه که داره مینویسه ولی تحت فشارم. دلم میخواد زودتر فردا بشه و یک پشت امتحان خوب داشته باشم اما خب لازمه اش اینه که خوب بدم و لازمه اش اینه که امروز خسته نشم. نمیدونم چون نگرانم فکر میکنم راندمانم پایین میاد باید نگران نباشم. من کی اینطوری شدم؟

با این که گشنه نیستم برم سلف که فقط وظیفه سلف رفتن رو به انجام برسونم:(

ولی فکر میکنم زندگی خیلی کم بهم وفا کرده. گاهی وقتا خیلی گناه دارم

ساعت 12 و 12 شب:

یادمه اوایل این ترم یه جلسه شعر رفته بودیم با مریم(فکر کنم تنها جلسه شعری بود که این ترم رفتم)، بعد موقع برگشت آقای مرادی میگفت که دوستاییش که همش تو کتابخونه اند اخلاقشون عوض شده، منطقی نیستن و اگرسیو شدن الانا. چند دقیقه پیش رفتم اتاق مریمشون و دقیقا یه همچین رفتار نامعمولی داشتم و مدام خندم میگرفت الکی! حتی خودم گفتم آنسفالوپاتی شدم.

بله دوستان الان از جمعه است که مطلقا هیچ جا بجز خوابگاه نبودم، فقط شنبه 7 و نیم رفتم کتابخونه دانشکده و 2 برگشتم، دیروز هم 2 ساعت رفتم باشگاه و برگشتم که تو باشگاه هم بیماری های التهابی هاریسون رو با خودم بردم. بله دوستان منم دچار آنسفالوپاتی ناشی از زیاد درس خوندن شدم ولی خودم خبر ندارم. جالبیش اینه که خیلی هم ناراضی ام الان از سطح اطلاعاتم و فکر میکنم خیلی جای تاسفه. البته شایدم اشتباه نباشه؛ از آدم که تو یه ماه متخصص گوارش در نمیاد! (انگار چه انتظاری ازش دارند، امتحان مزخرف فیزیوپاتی اش را گند خواهد زد.)

12:44

دلم برای بابا تنگ شده؛ فردا بهش زنگ بزنم چرت و پرت بگیم بخندیم:)))

1:54

فایزه یک شعر داره که تو یه مصرعش میگه: در گلویم کبوتری انگار، نیمه شب آشیانه میسازد

من این رو با با همه وجودم دوست دارم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ann جزئیات زلزله امروز - زمین لرزه پرشین هالیدی- دانلود آهنگ و فیلم و سریال احساس کور شهر عمران کرج Wayne هر چی کی بخوای شهر آکواریوم آیدی اینیستاگرام تبریز ویکی لینکلر - بزرگترین وبلاگ تبریز و آذربایجان