دیشب خواب دیدم دارم گریه میکنم و میدوم. نمیدانم کجا بودم اما میدانستم که باید فرار کنم و اینقدر گریه کنم تا تسکین یابم. هر چی گریه کردم خوب نشدم. آخر هایش بود و دیگر دلم میخواست روی لبه خیابون بنشینم و به زور گریه کنم تا شاید بهتر شوم. نمیشدم. بهتر نمیشدم. آقای م هم آنجا بود. نمیدانم نقشش چه بود اما یادم است که هر جا میرفتم با قدم های سریع دنبالم می آمد و میخواست کاری کند که گریه نکنم. در زندگی واقعی از نظر اجتماعی بسیار ضعیف است و اصلا به نظرم حتی اگر کسی که برایش مهم است را در غم ببیند هیچ کاری از دستش بر نمی آید. در خواب هم فقط میدانستم که میخواهد کاری کند ولی نمیتواند. نمیدانم نقشش آنجا چه بود؟ ما که صنمی نداریم. 

چند روزی است صبح ها نمیخواهم از تخت بیرون بیایم. پی ام اس هم نیستم. علاقه ای به شروع یک روز جدید ندارم. حتی از درس خواندن هم ناامید شده ام. نمیدانم چه جوری این را که کتابم را نتوانستم بخوانم برای خودم توجیه کنم. آیا واقعا در دو هفته فرصت نمیشد خواندشان یا من کم کاری کردم؟ نمیدانم. میدانم که شرمنه ام و بیشتر از همه از خدم. فرصت کمی بود و نمیدانم حیفش کردم یا که چه؟

به خواندن جزوه های زرد نوشته بچه های ورودی روی آورده ام و شرمسارم. انگیزه ای برای ادامه ندارم. مغز کمال گرایم دارد روانی ام میکند و حالی اش نیمشود که به هر حال به نمره اش احتیاج داری و باید ادامه بدهی اما همچنان اصراردارد که نه! بگرد ماشین زمانت حتما یک جایی همین جاها افتاده است. بگرد و پیدایش کن. باید مجابش کنم که به شرایط بسازد و هنوز دو دوره دیگر وقت هست تا چیز هاییرا که وقتت نکردی یاد بگیری یاد بگیری. تازه اون موقع ها وقت بیشتری هم داری. تازه 25 درصدش را که خواندی و خیلی هم خوب یادت هست! نمیدانم مجاب کردنش مشکل است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استدیو خوانندگی آژانس تبلیغاتی بهنما | 28426529 021 بخش بررسی های ویژه فضای مجازی سرو های اورجینال اچ پی و قطعات جانبی قالب های رایگان وبلاگ بیان blog ir مقالات آرایشی و بهداشتی Anthony وام فوری ۵۰ میلیون وام فوری ۱۰۰ میلیونی تا۳۰۰م بدون سند بدون سپرده پرداخت سرمایه ساعت مچی